یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. . . . . . . کاش همه جان فشانی های هموطنانمان را بخاطر بیاوریم و اینگونه حجاب را زیر پا نگذاریم.... که مسئولین رده بالا به خود اجازه دهند و پا را فراتر بگذارند و به خواننده زن مجوز بدهند ... و یا در فرهنگسرا ها به عنوان خنداندن و جذب تماشگر حرکات موزون را وارد تاتر کنند....
کلیدواژه ها:
[ سه شنبه 93/11/14 ] [ 7:9 عصر ] [ منیره سادات حسینی (82) ]
|
||